از قدیم گفته‌اند که عمر تنها یک بار نصیب انسان می‌شود پس خوشا به سعادت کسی که از آن استفاده کند. با این که سخن خالی از اشکال نیست اما به نوبه‌ی خود فواید زیادی دارد؛ فرصت‌های عمر انسان عمومی و متنوع هستند و برای انسان مؤمن تنوع بیشتری دارند. خوشبخت کسی است که از فرصت خود سود ببرد و درمانده آن است که به دنبال هوای نفس حرکت کند و انتظار رستگاری داشته باشد.

عمر به خودی خود فرصت بسیار بزرگی است و زندگی انسان چیزی نیست جز روزهای اندکی که اگر بروند در واقع بخشی از انسان رفته است. بالاترین سود انسان آن است که در این میان خود را از آتش و خشم الهی رهایی بخشد. این رسالت اصلی هر مسلمان است و تمام اعضا و جوارح و اوقاتش را در خدمت آن سپری و از همه‌ی لحظاتش برای رضای خدا استفاده می‌کند.

رمضان در زندگی مسلمان تنها فرصت سالیانه‌ای است که در آن گناهانش را می‌شوید و هم‌نوا با فطرتش به سمت خدای واحد احد حرکت می‌کند. آرامش حقیقی نفس زمانی است که در جوار خدا بیارامد و پیامبر اکرم در این خصوص فرموده است: "اللهم أنت عضدي، وأنت نصيري، بك أحول، وبك أصول، وبك أقاتل" پروردگارا تو پیشتبان و یاور من هستی با کمک تو می‌گردم و تدبیر می‌کنم و جهاد می‌کنم.

مناوی می‌گوید: "أنت عضدی" یعنی تو تکیه‌گاه من هستی. القاضی می‌گوید: عضد یعنی چیزی که انسان در جنگ و کارهای مهم به آن اعتماد می‌کند. زمخشری درباره‌ی "بک أحول" می‌گوید: حال یحول به معنی نیرنگ یا تدبیر است و مراد نیرنگ در برابر دشمن است. یا این که به معنای تغییر و تبدیل است. هم‌چنین گفته‌اند أحول به معنای دفاع می‌کنم و مانع می‌شوم  آمده است از مانع شدن میان دو چیز. 

"وبک أصول" یعنی با توسل به تو چیره می‌شوم. القاضی می‌گوید: صول از حمله به دشمن گرفته شده است یعنی در پناه توت به دشمن یورش می‌برم. طیبی می‌گوید: عضد کنایه از چیزی است که در کار خیر و آنچه نیاز به قدرت دارد به کار می‌رود و آن اعتماد می‌شود.

فرصت رمضان چگونه از دست می‌رود؟

عزمت را استوار کن و برای برخورداری از برکات این ماه بزرگ خود را آماده ساز. آیا نمی‌خواهی از اصحاب باب "ریان" باشی؟ مگر نمی‌خواهی از آتش جهنم رهایی یابی؟ دوست نداری از پیروان پیامبر اکرم و اهل بهشت باشی؟ پس سستی چرا در حالی که شیاطین در بند هستند و درهای جهنم بسته است؟! رویگردانی چرا در حالی که خدای رحمن شب قدر را به امت بخشیده است و پاداش روزه را خود عهده‌دار شده است؟ عزم و همتت را کوچک مشمار و دشواری ظاهری گرسنگی و تشنگی تو را هراسان نسازد زیرا به دنبال آن خیر فراوانی نهفته است.

میمون بن عمران عالم حجت و مفتی جزیره به عمر بن عبد العزیز نوشت: من پیر نازک‌دلی هستم و تو مرا به مقام قضاوت میان مردم گمارده‌ای؛ تو کار خراج و قضاوت در جزیره را به من سپرده‌ای. عمر به او نوشت: من تو را به چیزی مکلف نکرده‌ام که دچار مشقت شوی؛ خراج پاک را جمع‌آوری کن و در آنچه بر تو عیان است قضاوت کن و موردی را که به شک دچار شدی به من حواله کن. اگر قرار باشد هر کس چیزی را که بر او گران می‌آید ترک کند نه کار دین استوار می‌ماند نه کار دنیا.

صاحب همت والا با نگاه به عاقبت پر خیر و نیکی، سختی‌ها را در برابر خود رام می‌کند. سستی در قاموس فکر و احساس آدمی وجود ندارد؛ انسان سخت‌کوش با دشواری‌ها همانند یک واقعیت برخورد می‌کند؛ تشنگی و گرسنگی حرکتش را کند نمی‌کند و او را در جایش میخ‌کوب نمی‌سازد. زیرا همت عالی انسان مؤمن را به افق‌های دور و درازی می‌برد و از روزنه‌ی همت خود به اوامر الهی می‌نگرد.

هر گاه رمضان فرا می‌رسید علمای سلف علم را رها می‌کردند و به تلاوت قرآن می‌پرداختند تا آنجا که برخی گفته‌اند: رمضان یعنی دو چیز: قرآن و صدقه. امام زهری و امام مالک این گونه بودند. امام مالک با آن که همواره به نقل حدیث مشغول بود حدیث در نزد او جایگاه والایی داشت و همواره در حین روایت گریه بر او غلبه می‌کرد، وقتی رمضان از راه می‌رسید حدیث را ترک می‌کرد و به قرآن روی می‌آورد. سفیان ثوری نیز این گونه عمل می‌کرد. 

روان آدمی از انجام مداوم عمل صالح خسته می‌شود و برای درمان این درد باید عزم به خرج دهد و بر کار دوام داشته باشد اوضاع و شرایط هر چه باشد؛ لازمه‌ی این کار پا گذاشتن بر حلقوم سستی و کسالت و تنبلی است. انسان مرگ را ناپسند می‌دارد به خاطر آن که پایان زندگی است و پیری را دوست ندارد چون نشانه‌ی زوال جوانی و قدرت اوست؛ چرا همین انسان با خود نمی‌اندیشد که مسأله‌ی مهم‌تر و سخت‌تر از آن، سستی و ناتوانی و ضعف همت و امروز و فردا کردن است که جلوی عمل صالح را می‌گیرد و انسان را از نیکی و طاعت باز می‌دارد؟

زندگی سلف تا آن‌گاه که به دیدار معبود می‌شتافتند با طاعت خدا عجین بود و در این باره آثار فراوانی وارد شده است. میمون بن عمران می‌گوید: زندگی سودی ندارد مگر برای توبه‌کار یا کسی که هر روز بر درجاتش می‌افزاید و غیر از این دو زیان‌کارند.

در حکایت حال آنان آمده است: از خدا شرم داشتند که امروزشان همانند دیروزشان باشد. یعنی هر روز به دنبال انجام عملی بهتر از روز قبل بودند.

ترمذی آورده است که از رسول خدا پرسیدند: کدام دسته از مردم بهترند؟ فرمود: کسی که عمرش دراز و عملش نیکو باشد. پرسیدند: چه کسی بدتر از همگان است؟ فرمود: کسی که عمرش دراز و عملش ناشایست باشد.

معاذ در حین مرگ می‌گریست و می‌گفت: پروردگارا من ماندن در دنیا را به خاطر کاشتن درختان و کشیدن جوی‌ها به پای آن نمی‌خواهم؛ بلکه برای تحمل تشنگی ظهرها و قیام شب‌ها و آمد و شد به نزد علما و نشست و برخاست با نغزگویان دوست دارم.

یکی از پارسایان در حین مرگ می‌گفت: به خاطر آن می‌گریم که دیگر در صف نمازگزاران نیستم و همراه روزه‌داران روزه نمی‌گیرم و در حلقه‌ی ذاکران حضور نداردم.

چه ناپسند است که شخص پس از دوره‌ای عبادت به سستی دچار شود و پس از بیداری به غفلت روی آورد. رسول خدا در دعایش می‌فرمود: "يا مقلب القلوب، ثبت قلبي على دينك" ای دگرگون کننده‌ی قلب‌ها قلبم را بر دینت استوار بدار. و نیز می‌فرمود: خدایا من از سستی پس از عزم به تو پناه می‌برم.

دوام بر سر انجام اعمال صالح آثار زیبایی دارد از جمله: اتصال همیشگی قلب به خالق یکتا که باعث قوت و ثبات و تعلق آن به خدای متعال می شود؛ مؤمن بر خدا توکل می‌کند و خداوند هم و غمش را کفایت می‌کند "وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ" [طلاق:3]. هم‌چنین باعث می‌شود نفس از غفلت باز ایستد و بر انجام اعمال خیر تشویق شود تا این که عمل بر انسان آسان ‌شود و همواره رغبت کار خیر را در درون خود بیابد. گفته‌اند: اگر نفس خود را به طاعت مشغول نکنی به معصیت مشغول خواهد شد.

توکل واقعی یعنی تلاش همیشگی و اراده‌ی قوی نه به ناتوانی و سستی. هیچ گاه توکل از قدرت و احتیاط جدا نشده است و به معنای ضعف و وابستگی نبوده است مگر در زمانی که اسلام از دل‌ها برداشته شده و پیروانش آن را به بازی و سرگرمی گرفته‌اند.

عمر بن خطاب فاروق اسلام در دعای مشهور خود از سستی و کسالتی که به مسلمانان دست می‌دهد به خاطر پناه می‌برد: پروردگارا من از دلیری فاجر و بی‌اعتمادی مؤمن به تو پناه می‌برم. فاجری که بر کار خود استوار است و پرهیزکاری که سست و لرزان است هر دو مصیبت هستند. زیرا بدکار بی‌حرمت و پرکار، شیطان سرکش است و پرهیزکار سست و درمانده ترسو و بی‌خاصیت؛ در حالی که اسلام مردی قوی و هوشیار و بصیر می‌خواهد.

انسان هر اندازه در مسیر ایمان و تلاش گام بردارد ارزش زندگی‌اش بالا می‌رود تا این که در دنیا به سعادت و رستگاری و رضای خدا و در آخرت به زندگی در بهشت جاودان نایل می‌شود. عکس آن هم صحیح است؛ هر چند ایمان و تلاش انسان ضعیف باشد قدر و منزلتش در دنیا کاهش می‌یابد و بیچاره و شکست‌خورده می‌شود در آخرت هم از زیان‌کاران خواهد بود.

ما امت رمضان ماه تلاش و کوشش هستیم خداوند متعال بر یکایک این امت واجب کرده است که در بلندای تلاش و موفقیت باشند تا بتوانند امانت گرانبهایشان را به مقصد رسانند.

شاید این راز علاقه‌ی پیامبر اکرم به "اتقان در عمل" باشد که دوست داشت در دل اصحابش حب انجام صحیح کار را بکارد و آنان را از تنبلی و سستی و ناتوانی بیزار سازد. به یارانش آموزش می‌داد که هر صبح و شام این دعا را تکرار کنند: "اللهم إني أعوذ بك من العجز والكسل" خداوندا از ناتوانی و سستی به تو پناه می‌برم.

در لابلای برنامه‌ی اسلام تمام عوامل موفقیت و تلاش وجود دارد به طوری که در هیچ یک از برنامه‌های گذشته نظر ندارد. بریجولت در یکی از کتاب‌های معروفش "بنای انسانیت" می‌نویسد: علم ما از جهت وجود علم بدهکار عرب است نه جهت این که کشفیات حیرت‌انگیز و نظریات نوینی را تقدیم کرده است. علم در دانشمند قدیمی وجود نداشت یونانیان مذاهبی را تدوین کردند و احکام و نظریاتی را وضع کردند اما روش‌های بحث همراه با پشتکار و گردآوری معلومات سودمند و هدفمند کردن آن و نیز شیوه‌های تفصیلی علم و ملاحظه‌ی دقیق و مستمر و بحث تجربی در مزاج یونانیان کاملا غریب بود. 

خوشا به سعادت کسی که امروز خود را به امید سیراب شدن در آخرت تشنه نگه دارد و گرسنگی را به خاطر سیری بزرگ تحمل کند و شهوات دنیای زودگذار را به آرزوی وعده‌ی غیبی که ندیده است ترک کند. 

خوشا به حال آن جهان‌گردانی که باغ‌هایی برایشان آماده شده است و اگر قدرش را می‌دانستند آرزو می‌کردند که تمام سال رمضان باشد.